پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۱۴:۲۱

۱۴۰۳/۱۱/۲۷

درس اخلاق | ماجرای میانجیگری حضرت عیسی (ع) بین خدا و شیطان

حضرت عیسی (علیه‌السلام) واسطه شد تا شیطان با گفتن «خدایا، اشتباه کردم، مرا ببخش» بخشیده شود. اما شیطان با غرور گفت: «من این همه مرید دارم، چگونه اعتراف کنم؟»
کد خبر : ۱۳۲۴۵۷

عقیق:  مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «شناخت خدا، کلید محبت و رهایی» پرداختند که متن آن بدین شرح است:

محبت، فرع بر معرفت است و بدون معرفت، محبت معنایی ندارد. به عنوان مثال، فردی را در نظر بگیرید که سال‌ها پیش دوستی داشته و به او علاقه‌مند بوده است.

پس از سال‌ها، او را می‌بیند اما نمی‌شناسد. در این حالت، هیچ احساسی در دلش ایجاد نمی‌شود، زیرا او را نمی‌شناسد، اما به محض اینکه دوستش را می‌شناسد، او را در آغوش می‌گیرد.

این مثال نشان می‌دهد که محبت، نتیجه‌ی شناخت است. انسان نیز باید ابتدا خدا را با صفاتش بشناسد تا محبت خدا در دلش جای گیرد.

 

* اولیای الهی با آن همه ثروت دل به دنیا نبستند

به همین دلیل، امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ» (یک لحظه تفکر، بهتر از یک سال عبادت است). در برخی روایات، حتی ثواب تفکر تا هفتاد سال عبادت ذکر شده است.

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیز فرموده‌اند: «رَحِمَ اللهُ امرءٍ عَلِمَ مِن أین و فی أین و إلی أین» (خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، در کجاست و به کجا خواهد رفت).

خداوند انسان را به این دنیا آورده و از آن نیز خواهد برد. اما سؤال اینجاست که به کجا خواهد برد؟ اهل بیت (علیهم‌السلام) پاسخ این سؤال را داده‌اند.

در روایتی آمده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) از کنار جمعیتی عبور کردند و پرسیدند: «چه خبر است؟»

به ایشان گفتند: «در حال دفن میتی هستند.»

پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) کنار قبر نشستند و فرمودند: «دنیایی که پایانش اینجاست، سزاوار نیست که انسان از ابتدا به آن دل ببندد. و آخرتی که این، تنها آغاز آن است، باید از عواقبش ترسید.»

داشتن دنیا اشکالی ندارد، اما نباید دل به آن بست. اولیای الهی نیز ثروت داشتند، اما دل به دنیا نبستند.

 

* انواع ایمان و شناخت آنها

حضرت سلیمان (علیه‌السلام) با آن حکومت عظیم و ثروت فراوان، حصیربافی می‌کرد تا زندگی خود را تأمین کند.

ایشان آخرین پیامبری است که وارد بهشت می‌شود، زیرا حساب و کتاب اموال فراوانش زمان‌بر است. بنابراین، دل به دنیا مبند و آن را به کسی بسپار که همیشه با توست و درباره‌ی آخرت، که حضرت فرمودند باید از آن ترسید، با توبه و انابه در دل شب و راز و نیاز، می‌توان آن را حل کرد.

در قرآن آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید).

این آیه به ما می‌گوید که باید به تمام احکام و قوانین خدا ایمان بیاوریم. ایمان سه نوع است:

ایمان تقلیدی

ایمان مستودع

ایمان حقیقی

ایمان تقلیدی، پایه‌های سستی دارد و فرد دارای این ایمان، اهل نجات نیست، حتی اگر در ظاهر احکام مؤمن را رعایت کند.

مثلاً مال، خون و ناموسش محترم است، اما به دلیل سستی ایمان، با یک شبهه یا ابتلاء، ایمانش از بین می‌رود.

به عنوان مثال، فردی نامه نوشته بود که حاجتی داشته و چندین بار به مشهد رفته و هر بار چهارده روز مانده و هر روز نماز یکی از معصومین (علیهم‌السلام) را خوانده است، اما حاجتش برآورده نشده و اکنون معصومین را قبول ندارد. این ایمان، تقلیدی است و به آن ایمان مستودع نیز گفته می‌شود.

ایمان مشرکین به بت‌ها نیز ایمانی عاریه‌ای بود. قرآن به صراحت بیان می‌کند که وقتی از مشرکین پرسیده می‌شد: «چرا این سنگ و چوب را می‌پرستید؟»

پاسخ می‌دادند: «این خدایان پدران ما هستند. آباء و اجداد ما همین دین و آیین را داشتند و هر کاری کردند، ما نیز انجام می‌دهیم.»

در دین اسلام، اصول دین نباید تقلیدی باشد، بلکه هر فرد باید با عقل خود آن را درک کند. البته سطح درک افراد متفاوت است و از همه‌ی مردم انتظار نمی‌رود که استدلال‌های علمی عمیق داشته باشند، بلکه هر کس به اندازه‌ی خودش باید بداند.

 

* دنیا را هم گرداننده‌ای هست

روایت شده که یکی از علمای نجف به روستایی در ایران سفر کرد و از مرکب خود پیاده شد. پیرزنی را دید که مشغول چرخ‌ریسی بود.

از او پرسید: «چه دینی داری؟»

پیرزن پاسخ داد: «مسلمانم.»

عالم پرسید: «خدا را می‌شناسی؟»

پیرزن گفت: «بله.»

عالم پرسید: «چرا خدا هست؟»

پیرزن چرخ‌ریسندگی را متوقف کرد و گفت: «این چرخ اگر من نچرخانم، نمی‌چرخد. پس دنیا را هم گرداننده‌ای هست.»

در لحظه‌ی احتضار، شیطان سراغ انسان می‌آید. بازار شیطان بسیار پررونق است.

 

* پیشنهاد حضرت عیسی (ع) برای بخشش گناهان به ابلیس

روزی حضرت عیسی (علیه‌السلام) به خداوند عرض کرد: «آیا صلاح می‌دانید که من بین شما و شیطان را اصلاح کنم؟»

خداوند فرمود: «بله»

حضرت عیسی (علیه‌السلام) پرسید: «شیطان چه کار کند تا راضی شوی؟»

خداوند پاسخ داد: «اگر حرف مرا قبول کند، جهنم را از بین می‌برم و گناهان گذشتگان را نیز می‌بخشم.»

حضرت عیسی (علیه‌السلام) پرسید: «چه کند؟»

خداوند فرمود: «بگوید: أللّهم إنی أخطأتُ فاغفرلی (خدایا، من اشتباه کردم، مرا ببخش).»

حضرت عیسی (علیه‌السلام) خوشحال شد و نزد شیطان رفت و گفت: «می‌خواهم به تو خدمتی کنم.»

شیطان پرسید: «چه خدمتی؟»

حضرت فرمود: «بین تو و خدا را اصلاح کنم.»

شیطان پرسید: «چه کار باید بکنم؟»

حضرت پاسخ داد: «فقط بگو: أللّهم إنی أخطأتُ فاغفرلی.»

شیطان با تعجب گفت: «من بگویم؟! خدا باید به من بگوید اشتباه کردم! من این همه مرید دارم، با این همه مرید، بگویم اشتباه کردم؟!»

این داستان نشان می‌دهد که بازار شیطان بسیار پررونق است. بنابراین، باید کاری کنیم که ایمانمان مستقر شود، نه اینکه عاریه‌ای باشد.

زیرا اگر ایمان عاریه‌ای باشد، شیطان در لحظه‌ی احتضار آن را از ما می‌گیرد.

 

منبع:حوزه

 

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها